این مطلب را برای رسا نوشتم
نقدی بر مقاله فاضل میبدی
شکوه حاکم و عزت مؤمن
امام صادق علیه السلام روزی در مجلسی از گروهی یاد
کردند و ویژگی های برجست? آنان را بر شمردند و در بخشی از صحبت خود در مورد
ویژگی های آنان می فرمایند: اذا رأوا منا واحدا لحسوه و اجتمعوا الیه و
اخذوا من أثره من الارض یتبرکون به؛ آنان کسانی هستند که وقتی یکی از ما را
می بینند او را می لیسند (واژه لحس در زبان عربی به معنای لیسیدن است و
کنایه از شدت نزدیکی است.) و در نزدش جمع می شوند و خاک زیر پایش را به
عنوان تبرک بر می گیرند.(بحار، ج27، ص41)
امام صادق علیه السلام در
مجلسی دیگر از یاران امام زمان علیه السلام یاد می کنند و در بخشی از صحبت
خود می فرمایند: یتمسحون بسرج الامام یطلبون بذلک البرکه؛ وقتی امام سوار
بر مرکب است زین اسب امام را مسح می کشند و با این کار به دنبال کسب برکت
هستند (بحار الانوار، ج52، ص 307)
شاید ذکر این دو روایت در ابتدای
بحث اندکی عجیب به نظر برسد اما مطالبی که از قول آقای فاضل میبدی نقل شده
است مرا بر آن داشت تا چند نکته ای را متذکر شوم:
1. در متن ایشان
که پس از استقبال باشکوه مردم قم منتشر شده آمده است:«روزی حضرت علی(ع)
سوار بر مرکب در حرکت بود؛ یکی از یاران در حالی که پیاده بود امام را
همراهی می کرد حضرت چون کسی را در رکاب خود دید فرمود برگرد چرا که رفتن
مثل تو با مثل من، فتنه برای حاکم و ذلت برای مؤمن است»
همان طور که
احتمالاً خود ایشان هم می دانند رفتارها، ممکن است در شرایطی خوب و در
شرایط دیگر بد باشد. آری به باور برخی از فیلسوفان در میان تمام عناوین
اخلاقی تنها دو عنوان عدل و ظلم است که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کند و
همواره عدل خوب است و ظلم بد است و قبیح و هر عملی اگر تحت عنوان ظلم قرار
بگیرد بد است و اگر تحت عنوان عدل واقع شود خوب است. و رفتارها بستگی به
شرایط خاص تحققش گاهی ممکن است خوب اباشد و عدل و گاهی ممکن است بد باشد و
ظلم. نمونه روشن ان دروغ است. همه می دانند که دروغ بد است اما اگر در
میدان جنگ باشی و دشمن بر تو دست یابد و تو حاوی اطلاعاتی باشی گرانبها که
افشای آن می تواند جان سپاه سلام را به خطر بیندازد آیا در آنجا نیز دروغ
گفتن بد است یا این که از هر خوبی بهتر است؟حتی اگر قرار باشد آقای فاضل
میبدی به این سوال پاسخ دهد مسلماً خواهد گفت که در اینجا گفتن دروغ نه
تنها جایز بلکه واجب و لازم است.
با توجه به این نکته حال می رسیم
سراغ این روایتی که ایشان نقل کرده اند. امیرالمومنین در بیان تعلیل، می
فرمایند: این کار فتنه برای حاکم است. ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه در
توضیح این فراز می گوید: این کار بدین دلیل فتنه است که باعث می شود حاکم
خودپسند شود(شرح نهج البلاغه، ج19، ص 234) آیا این تعلیل حداقل در مورد خود
امیر المونین صادق است؟ بی تردید نه چرا که امیر المومنین علیه السلام
معصوم است و از این امور پاک و منزه. پس می توان نتیجه گرفت که این رفتار
همیشه باعث فتنه نمی شود چراکه اگر همیشه باعث فتنه می شد باید در مورد
امیر المومنین نیز صادق باشد و چون نمی توان در مورد امیر المومنین چنین
حرفی را زد پس می توان نتیجه گرفت که این مطلب یک حکم کلی و همیشگی نیست و
تابع شرایط است. به عبارت دیگر می¬تواند در مواردی آن آثار را به همراه
داشته باشد و می تواند در مواردی این اتفاق رخ بدهد و چنین وضعی پیش نیاید.
در
مراسم استقبال از مقام معظم رهبری هیچ کس احساس نکرد که ذلیل است و هیچ
کسی هم احساس نکرد که دیگران او را به چشم ذلیل می نگرند. ممکن است کسی
بگوید من آن همه شرکت کننده را ذلیل می بینم. سخنش را می شنویم و به او می
گوییم زودتر به چشم پزشک مراجعه کن قبل از این که کاملاً چشمت از کار بیفتد
و نابینا شوی.
2.همان طورکه در آغاز بحث خواندید امام صادق علیه
السلام از کسانی یاد می کند که وقتی امام را می بینند لحسوه ... و خاک پایش
را بر می دارند و یا امام صادق در وصف یاران امام زمان می فرماید که آنان
دست بر زین مرکب امام می کشند برای تبرک. اگر قرار باشد راه رفتن در کنار
مرکب فتنه و مذلت باشد آیا برداشتن خاک پا برای تبرک و دست کشیدن بر زین
این چنین نیست؟ بی تردید اگر چنین بود امام آن را به عنوان ویژگی مثبت آن
افراد نقل نمی کردند و بلکه آنان را برای این کارشان مذمت می کردند.
امام
صادق علیه السلام نه تنها مذمت و نکوهش نکردند بلکه آن را به عنوان یک
ویژگی مثبت ذکر کردند تا ما شیعیان از روایات برداشت درستی داشته باشیم و
از کشیدن دست بر ماشین حامل نایب امام زمان شرم نکنیم و از این که به
استقبالش می رویم و در پی خودروی او می دویم احساس شرم نکنیم. نمی خواهم
نایب امام زمان را با خود امام زمان مقایسه کنم و غلو نمایم. می خواهم
بگویم باید روایات را در کنار هم دید تا بتوان از روایات به برداشت درستی
رسید.
3. من اصراری ندارم که آقای فاضل میبدی حرف من را بپذیرند اما
بر این خواسته خود پا می فشارم که اگر ایشان واقعاً با شخص کار ندارند و
از استقبال مردم و سر سپردگی آنان به ولایت خشم ندارند و تنها از این
ناراحتند که به فرمایش امیر المومنین عمل نمی شود، باید در مقاله ای دیگر
امام راحل و مردمی را که در 12 بهمن 1357 به استقبال ایشان رفتند مخاطب خود
قرار دهند و آنان را هم امام و هم مردم را به خاطر استقبال مورد مواخذه
قرار دهند. باید آقای خاتمی را مورد مواخذه قرار دهند از این که چرا هشت
سال مردم به استقبالش رفتند و دم بر نیاورد. اگر ایشان چنین کاری نماید
باورم می شود که ایشان واقعاً دغدغه سیره امیر المومنی را ندارند و الا فلا
یلومن الا نفسه!
کلمات کلیدی: