اعلام کرده بودند که مراسم ساعت چهار ونیم شروع میشود. چون چشمم ترسیده بود و می ترسیدم جا نباشد
زود رفتم. ساعت 05/3 دم در فیضیه بودم؛ از سمت میدان آستانه.
دور و بر ورودی فیضیه چند نفری بودند اما خیلیها کارت نداشتند. رفتم داخل صف ایستادم حدود 6 نفر
جلویم ایستاده بودند. هنوز در را باز نکرده بودند. میگفتند هنوز محل ملاقات آماده
نیست.
تحمل نگاههای حسرتآمیز افرادی را که کارت نداشتند بر دوشم سنگینی میکرد. خدا خدا میکردم زودتر از این
وضعیت نجات پیدا کنم.
طلبه ها نمی توانستند بیکار بمانند. باب یک بحث باز شد که آیا در این صف ایستادن ثواب دارد. یکی گفت: همانطور که نماز رکن دین است و
انتظار برای نماز ثواب دارد انتظار برای دیدن ولی فقیه هم ثواب دارد چون ولایت
اعظم ارکان است. دیگری می گفت از باب تکریم سادات هم ثواب دارد. سومی هم گفت: این
یکی از مصادیق تعظیم شعائر الله است. کلی ثواب کردیم.
نزدیکیهای ساعت 4 بود اما هنوز در را باز نکرده بودند. آقای جعفرالهادی را دیدم که عصا زنان دارند
میآیند و میخواهند بروند در انتهای صف بایستند. یکی از پاسدارها که اتفاقاً آقای
جعفرالهادی را هم نمیشناخت به سرهنگی که مسوولشان بود اگر اشکالی ندارد این
پیرمرد را به داخل بفرستیم تا در صف نایستد. او هم موافقت کرد و آقای جعفرالهادی
وارد شدند.فهمیدم خیلی از حرفهایی
که درباره محافظان میزنند درست نیست.
بالاخره در باز شد. وقتی وارد زیرزمین فیضیه شدم ساعت 15/4 را نشان میداد. بچههای صدا و سیما هنوز
مشغول تنظیم دوربینها و نورافکنها بودند. یکی هم داشت بلندگوها را امتحان میکرد.
ساعت 30/4 بود ولی
گویا قرار نبود در آن ساعت که زمان شروع جلسه اعلام شده بود اتفاقی بیفتد. یکی از
اساتید برخاست و از قفسه قران و مفاتیح آورد و بین حاضران توزیع کرد. گفت بیکار
نباشید. بعدش هم رفت و کلی مهر آورد و بین همه پخش کرد.
ساعت 05/5 از پشت پرده صدای قاشق وچنگال ها میآمد. داشتند سفره را آماده میکردند.
نزدیک نماز بود و قرار بود نماز به جماعت خوانده شود. بین قسمت جلوی جایگاه و قسمتی که نشسته بودیم
به انداز? حدوداً سی سانت فاصله بود که با دو ردیف لوله های داربست ایجاد شده بود.
برخی در امکان اتصال تردید کردند و از مسوول حفاظت خواستند اجازه دهند یک ردیف از
این لولهها برداشته شود. قبول نکرد. گفت در انتهای صف فضا باز است و از همان جا
امکان اتصال هست. خلاصه نمازرا خواندیم. اگر باطل بود بر گردن حفاظت.
نماز که تمام شد جمعیت فشرده نشست و چند طلبه شروع کردند به خواندن اشعار. یکی هم دشتی خواند. طلبهای
با ذوق با صدای خوب شروع کرد به خواند طلع البدر علینا... همه با او این اشعار را
تکرار کردند.
حدوداً سی نفر از خانمها هم برای مراسم آمده بودند که سه نفر از آنان از لابلای جمعیت مردان گذر
کردند و خود را به قسمت جلوی جایگاه رساندند. آنان را روی صندلی نشاندند. چند
دقیقه بعد یک نفر آمد و آنان را بلند کرد و به جای آنان سه نفر از آقایان را
نشاند. آن سه نفر خانم هم همانجا در گوشهای نشستند.
تعدای از اعضای جامعه مدرسین در جلسه حاضر بودند. نمایندگان قم آقایان لاریجانی، آشتیانی و بنایی
هم حضور داشتند. حضور سرلشکر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در جلسه استید
و فضلا و نخبگان حوزه برایم جالب بود.
یک ربع به هفت آقا آمدند. همه برخاستند و ابراز احساسات. اشک بر گونهها جاری شد.
پس از تلاوت قران، آقای محدثی به عنوان مجری پشت تریبون رفت و از آقا برای اجرا اجازه خواست. آقا هم
با تبسمی اجازه دادند. آقای محدثی هم با همان نثر زیبایش اجرا را شروع کرد:"
به نام خدایی که تا در محضرش میرزا کوچک نباشیم، آقا بزرگ نمی
شویم."
آقای محدثی اعلام کرد که قرار است 12 نفر از اساتید سخن بگویند. انگار تا آقا صحبت کنند هنوز کلی
راه است. بعد هم گفت برای اینکه شائبهای پیش نیاید افراد بر طبق حروف الفبا به
جایگاه میآیند. نفر اول آقای خسروپناه.
آقای شب زنده دار پشت
تریبون قرار گرفت تا از اخلاق و معنویت در حوزه سخن بگوید. پدرشان هم در جلسه
بودند. در آغاز صحبت هم از رهبر کسب اجازه کرد و هم از پدرش.
همین که آقای صادقی بعد از اینکه 6-7 دقیقه صحبت کرد، گفت برای ترویج اطلاع رسانی در حوزه 14 پیشنهاد
دارد، همهمه از گوشه کنار مجلس شنیده شد.
آقای زیبایی نژاد از آفات آموزش مجازی گفت و آقای صادقی آن را پیشنهاد داد. حال کدام خوب است و حوزه
باید چه کند خدا میداند.
یک ساعت از شروع جلسه گذشته بود وفقط 5 نفر صحبت کرده بودند. با این که قرار بود هرکدام 7 دقیقه
سخن بگویند.
مجری از آقا خواست تا اجازه بدهند که دیگر بقیه افراد صحبت نکنند. حضار هم با صلوات این خواسته را
تأیید کردند. آقا با لبخندی گفتند با عرض معذرت از جمع من موافق نیستم و تازه وقت
هم زیاد است و تا صبح خیلی وقته.
صدای احسنت احسنت جمعیت بلند شد وقتی آقای فیاضی گفت: من به امام زمان تبریک میگویم بخاطر وجود
چنین نائبی.
ساعت نه بود و دو ساعت از آغاز برنامه گذشته بود اما هنوز سه نفر صحبت نکرده بودند. باز مجری از آقا
خواست تا ایشان صحبت کنند که آقا قبول نکردند.
ساعت 9/20 آخرین
نفر پشت تریبون رفت.
صحبتها بالاخره تمام شد؛ ساعت:40/9. واقعاً آقا چه حوصلهای دارند.
مجری از آقا خواست ایشان سخن بگویند که یکی از طلبهها از بین جمعیت برخاست و او بعد از کسب اجازه از آقا، از مشکلات
معیشتی طلاب گفت و از اینکه خیلی طلبههای سطح بخاطر مشکلات مالی بر سر درس حاضر
نمی شوند و اینکه بسیاری از طلبههای مستعد بخاطر همین مشکلات ناگزیر شدند از قم
بروند.
آقا صحبتهای خود را آغاز کردند. و این شب را یکی از بهترین شبهای عمر خود دانستند؛ شب حضور در جمع
اساتید و فضلا و نخبگان حوزه.
آقا گفتند وقتی آقای خسرو پناه صحبت کردند زیر نوشته ایشان نوشتم «آفرین» بعد که آقای زیبایی نژاد
صحبت کردند زیر نوشته ایشان هم نوشتم«آفرین». بعد دیدم
باید برای همه صحبت ها آفرین بنویسم یک آفرین نوشتم و بعد برای همه فلش زدم. همه
خندیدند.
حوزه علمیه یعنی این که کام حوزه را با علم برداشتند یعنی حوزه علم محور است و این لوازمی دارد.
این بخشی از صحبتهای آقا بود.
حرف آخر آقا دشمن
شناسی بود.
صحبتها 05/11 تمام شد.
آقا هم سر سفره آمدند و نشستند. طلبهها می خواستند نزدیکشان بروند که محافظان اجازه نمیدادند.
دیر وقت بود و باید به شهرک مهدیه میرفتم. وقتی از پلههای زیرزمین فیضیه بالا میآمدم هنوز آقا
بودند و طلبه ها چشمانشان متوجه آفتاب فیضیه در آن آخرشبی بود.
کلمات کلیدی: