سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مشق شب

نمی دانم طراح این سایت کیست ولی سایت جالبی است. سارکوزی را به تصویر می کشد که در حال سقوط است و هرکجا هم که گیر کند شما می توانید او را به زیر بکشید. در پایین صفحه هم زمان شماری گذشاته شده است که زمان پایان دوره ریاست جمهوری سارکوزی را به روز و ساعت و دقیقه و ثانیه نشان می دهد. سری به این سایت بزنید و کمی بخندید و سارکوزی را به زیر بکشید.

http://toutsaufsarko.fr/jogging.html


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 90/11/3:: 12:7 صبح     |     () نظر


روزگار هر چقدر هم که بچرخد، باز طلبه، طلبه است و از او انتظاراتی می­رود که به گذر زمان و دگرگونی احوال تغییر نمی­کند. این انتظارات طوری هستند که گویا جزء ذاتیات طلبه است و اگر از نوع فصل برایش نباشد، لازم بین بالمعنی الاخص است.اگر توقعاتی را که مردم از روحانی دارند، فهرست کنیم و گلایه­هایی را که مردم از طلاب دارند ردیف کنیم، می­توانیم آن­ها را در سه دسته جای دهیم:1. تبیین2. عمل3. حریت

1. تبیین 

مردم از طلبه انتظار دارند دین را تبیین کند؛ به آنان بگوید که دین از آنان چه می­خواهد و دین برای هر سؤال، چه پاسخی دارد. گاه می­شنویم که مردم از منبر و خطابه یک روحانی تعریف می­کنند و یا از سخن­رانی فردی گله می­کنند وآن را نارسا می­دانند و یا از این که طلبه­ای از پاسخ به یک سؤال شرعی عاجز مانده است شکایت می­کنند.همه­ این شکوایه­ ها به اولین توقع مردم از روحانی یعنی تبیین دین بر می­گردد.تبیین دین البته نیاز به مقدماتی دارد که مهم­ترینش فهم درست دین است. طلبه اگر بخواهد دین را برای مردم تبیین نماید باید دین را درست بشناسد؛ خالی از پیرایه­ها و به دور از خرافات. فهم درست دین به مطالعه و تأمل نیاز دارد. طلبه نمی­تواند برای تبیین دین به کتاب­های دست چندم مراجعه نماید و یا علمش را از أفواه این وآن بگیرد. طلبه برای تبیین دین باید به منابع معتبر مراجعه نماید و به منبرهای آماده­ دیگران بسنده ننماید.طلبه برای تبیین دین علاوه بر این که نیاز به شناخت دین دارد، باید بتواند آن­چه را که فهمیده به دیگران منتقل نماید. یعنی قدرت بر تبلیغ داشته باشد. تبلیغ موفق در گرو آشنایی و تسلط طلبه بر فنون تبلیغ است. یعنی این که بتواند از ابزارهای مختلف بخوبی استفاده کند و با توجه به سطح مخاطب و روحیات و شرایط اجتماعی و... پاسخ­گوی نیاز مخاطب باشد.عرصه دیگر تبیین دین در پاسخ­گویی به مسائل مستحدثه است. مسائل مستحدثه برخاسته از شرایط امروز جامعه است. جامعه نوین در درون خود سازوکارهایی دارد و با خود اقتضائاتی دارد که پیش از این مطرح نبوده است. طلبه برای این که بتواند نظر دین را در حوزه مسائل مستحدثه بیان کند هم نیاز به این دارد که بر مبانی دینی تسلط داشته باشد و هم سؤال را درست بفهمد. پاسخ­های گوناگونی که امروزه به مسائل نوین مانند مسائل مربوط به بانک­ها، رحم اجاره­ای و... داده می­شود ناشی از این می­شود که گاه ماهیت این مسائل دقیق تصور نشده است و درست روشن نگشته است.

2. عمل

مردم از طلبه عمل می­خواهند. نمی­شود یک طلبه سخنی بگوید و مردم را به راهی بخواند و خود شیوه­ای دیگر در پیش بگیرد و راهی دیگر برود. بزرگان حوزه با همین عمل معروف بودند و حوزه­ها بواسطه­ی همین عمل به علم بوده است که تاکنون دوام یافته است و به حیات خود ادامه می­دهد. اگر علمی به عمل نیاید اندک اندک این حس در بین مخاطبان تقویت می­شود که این علم سودمند نیست­؛ چرا که اگر فایده­ای داشت خود گوینده بدان عمل می­نمود. این حس به تدریج تبدیل به یک باور می­شود و سرانجام به آن­جا ختم می­شود که افراد دیگر اعتقادی به آن آموزه­ها نداشته باشند. طلبه اگر از زهد و قناعت بگوید ولی خود در دام تکاثر بیفتد و بخواهد هر روز خشتی بر خشتی نهد و دیناری بر دینار بیفزاید نباید از مردم انتظار داشته باشند که به کم قانع باشند و گرفتار چشم و هم­چشمی و رقابت بر سر مصرف نشوند.طلبه اگر خود مردم را به تقوای سیاسی دعوت کند ولی خود از فراز هر تریبون، ناسزا بگوید و غیبت نماید و تهمت بزند نباید از مردم متوقع باشد رفتاری بهتر داشته باشند. طلبه اگر خود مراقب چشم و گوش خود نباشد و هر صحنه­ای رانگاه کند و هر صدایی رابشنود، بیهوده است که از دیگران چشم پاکی را بخواهد.به قول آن ضرب المثل عربی: اذا کان رب البیت بالدف ناقراً  فشیمه اهل البیت کلهم الرقص

3. حریت

گاه طلبه در زندگی اجتماعی خویش با مواردی روبرو می­شود که اقدام درست سبب می­شود که دیگران برنجند و یا منافع مادی خودش به خطر بیفتد. بسیار شده است که یک سخن باعث شده است گروهی دست از حمایت یک شخص بکشند یا یک اقدام باعث شده است یک فرد تعداد زیادی از هواداران خود را از دست بدهد.این­گونه مواقع آن­چه یک طلبه را به این سمت و سو سوق داده است و او را واداشته است که از مال و منال و موقعیت خویش بگذرد حریت اوست؛ این­که وابستگی او فقط به خداست و مهم برایش عمل به وظیفه و تکلیف است.این حریت بیش از هر موقع خود را در روزهای فتنه نشان می­دهد. حریت باعث می­شود فرد در کوران فتنه نیز بتواند حق را بشناسد و بر اساس آن عمل نماید. طلبه­ای که سرتاسر وجودش را وابستگی­های عاطفی و جناحی و سیاسی و فامیلی و صدها وابستگی دیگر فراگرفته است حتی اگر علم بسیاری هم داشته باشد اما همین وابستگی­ها سدی می­شود تا او نتواند حق را درست ببیند و تشخیص دهد و از آنجا که حق را درست نشناخته است و باطل را حق دیده است، عملش نیز متناسب با آن باطل می­شود و به جای آن که حق محور باشد باطل گرا بوده است. گاه این وابستگی­ها نیز سبب می­شود طلبه با این که حق را درست تشخیص داده است اما وقتی پای عمل می­رسد، کج گام می­نهد و جانب حزب و فامیل و دوست و آشنای خود را می­گیرد. این طلبه حق را به پای وابستگی­های خود ذبح می­کند و جای شگفتی دارد که چگونه می­تواند چنین فردی با آرامش سر بر بالین بگذارد.طلبگی لوازمی دارد و تا این­ها نباشد طلبه را نشاید که نامش نهند طلبه؛ تبیین، عمل و حریت.           


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 90/9/22:: 3:21 عصر     |     () نظر

زندانی سیاسی

دادگاه کیفری باکو ،"محسن صمد اف "رییس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان را به 12 سال زندان و " روح الله آخوند اف" رییس شعبه شهر آستارای این حزب را نیز به 11سال و شش ماه حبس محکوم کرد.

دادگاه باکو همچنین "فرام رز عباس اف" و "واقف عبد الله اف" معاونین حزب اسلامی جمهوری آذربایجان را به 11 سال زندان و برای "دیانت صمد اف " پسر عموی رییس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان و "فردوسی محمدرضا اف " از اعضای حزب اسلامی هرکدام 10 سال حبس در نظر گرفت.

این دادگاه همچنین برای "ذوالفقار میکاییل اف " یکی از اعضای حزب اسلامی جمهوری آذربایجان 11 سال حبس تعلیقی صادر کرد.

همچنین روزنامه «آزادلیق» در مطلبی به نقل از مارکس تاکر کارشناس سازمان بین المللی عفو در امور قفقاز جنوبی نوشت:  همه انتقادات در آذربایجان با حملات مواجه می شود؛ بازداشت انسانها به خاطر شرکت در تظاهرات رسوایی است.

از دی ماه سال گذشته رییس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان به دنبال سخنرانی تند علیه سیاست های ضد دینی در این کشور ،هنگام خروج از ساختمان این حزب به همراه معاونان خود بازداشت شد و پس از آن ماموران آذری اعلام کردند که در بازرسی از برخی از مکان های این حزب ،مقادیری اسلحه و مهمات کشف کرده اند و از آن زمان تاکنون با برگزاری جلسات متعدد محاکمه اعضای این حزب، در نهایت دادگاه باکو احکام آنان صادر کرد.

پیشتر "الچین مناف اف" رییس موقت حزب اسلامی جمهوری آذربایجان گفت: هرچند که دادگاه باکو حاج محسن صمد اف و دیگر اعضای حزب را به حبس های طولانی مدت محکوم کرده است، اما اعضای این حزب مرتکب هیچ جرمی نشده و ما این احکام را عادلانه نمی دانیم. 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 90/7/22:: 5:52 عصر     |     () نظر

این روزها مصادف است با هفته نیروی انتظامی و من هم وظیفه خود می دانم به سهم خودم از نیورهای انتظامی تشکر کنم.

فعالیتهای نیروی انتظامی همواره مورد توجه بوده است چراکه اساس فعالیت های این نیرو تأمین امنیت و آرامش برای جامعه است و چون امنیت و آرامش در صدر خواسته های عمومی است هر اقدام نیروی انتظامی زیر ذره بین قرار می گیرد و از جنبه های مختلف مورد توجه و عنایت قرار می گیرد.

از موضوعتی که نیروی انتظامی در چند سال اخیر به صورت نمایان تر وارد آن شده است موضوع گشت ارشاد است. هدفی که بیشتر از این طرح فهمیده می شود مقابله با پوشش های نامناسب و رفتارهای منافی عفت است. این طرح از همان روزهای نخست طرح و اجرا با مخالفت های فراوانی روبرو شد. برخی از مخالفتها در شیوه اجرا بود اما برخی از مخالفتها رنگ و بویی دیگر داشت. بارها این جمله از زبان تریبون های گوناگون تکرار گردید که مشکل جامعه پوشش بانوان نیست و یا باید در زمینه حجاب کار فرهنگی کردو با زور نمی توان یک فرهنگ را در جامعه نهادینه کرد.

من در صدد دفاع تام و تمام از این طرح نیستم چون مسلما در صحن? اجرا اشکالاتی دارد و این هم در هر طرحی دیگر وجود دارد. پس من نمی خواهم به روی این اشکالات چشم خود را ببندم و بگویم این طرح هیچ اشکالی ندارد بلکه عرض من این است که نمی توان گفت باید در برخورد با رفتارهای منافی عفت تنها به کار فرهنگی روی آورد. کار فرهنگی هم لازم است و مسلماً تاثیراتش فراگیرتر و عمیق تر است اما نباید نیروی انتظامی خود را معطل کند و به انتظار بنشیند که نهادهای فرهنگی کار فرهنگی کنند. شاید نیروی انتظامی به این نتیجه رسیده که نهادهای فرهنگی کار فرهنگی نمی کنند و یا به تعبیر بهتر و دقیق تر کار فرهنگی درست نمی کنند چون اگر نهادهای فرهنگی کار کرده بودند بالاخره بعد از سی سال ثمره می داد. پس نباید به نهادهای فرهنگی دلخوش کرد. البته باید مطالبات از دستگاه های فرهنگی مطالبه شود اما نیروی انتظامی به این نتیجه رسیده که باید وارد عمل شود.

خوب است نیروی انتظامی به این افراد بگوید چرا در دیگر حوزه ها که نیروی انتظامی ورود می کند شعار کار فرهنگی نمی دهید. مثلا آیا تا بحال کسی شنیده است که فردی به نیروی انتظامی گفته باشد شما قوانین و جرایم راهنمایی و رانندگی را عملیاتی نکن و بگذار در این زمینه کار فرهنگی شود و یا فردی به نیروی انتظامی بگوید شما علیه مواد مخدر اقدامی نکن و بگذار کار فرهنگی شود؟ هیج کس چنین نمی گوید بلکه همه از نیروی انتظامی خواستار برخورد قاطع هستند

مساله بی عفتی نیز مثل مواد مخدر عاملی است که امنیت جامعه را به هم می ریزد و شاید ریشه بسیاری از بزه ها باشد و نیروی انتظامی موظف به برخورد است. اصحاب رسانه ها و صاحبان تریبون نباید نیروی انتظامی را به خاطر این اقدامات سرزنش کنند بلکه باید نیروی انتظامی را کمک کنند تا این طرح با درصد موفقیت بالاتری همراه باشد.   


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 90/7/14:: 5:47 عصر     |     () نظر

اگر با دیدن این تیتر در صفحه جست و جو به اینجا آمدید باید فکر کنید که چرا به اینجا آمدید؟ آیا واقعا فکر کردید که میتوان کارت سوخت رایگان دریافت نمود؟ شاید چنین فکر کرده اید. اما در اینجا چنین خبری نیست. سوگمندانه باید اعتراف کنم که ما ایرانیها زود فریب میخوریم و تا یک وعده پرنان و اب دار می شنویم به سمتش جذب می شویم بدون اینکه درباره اش فکر کنیم. حال خدا را شکر که من قصد کلاهبرداری نداشتم اما فرض کنید که اگر من در این وبلاگم می نوشتم که هر کس تمایل دارد کارت سوخت رایگان دریافت نماید مشخصات خودش را به همراه تصویر رسید پرداختی به بانک به فلان حساب به مبلغ 5 هزار تومان به این آدرس ارسال نماید و در ضمن می گفتم که مثلا این شرکت معتبر است خیلیها باور می کردند و می گفتند این 5 هزار تومان را واریز می کنیم و این هم پولی نیست و در عوضش یک کارت سوخت رایگان دریافت می کنیم. حال اگر بعدا این آدم می فهمید که کلاه سرش رفته است و  اصلا این اگهی دروغ بوده است اصلا هم غصه نمی خورد و می گفت 5 هزار تومان یعنی پول 7 لیتر بنزین. این که چیزی نیست. اما آدمی که کلاهبرداری کرده با همین پول های به ظاهر ناچیز پول کلانی به جیب زده است. پس اگر شما هم با دیدن این تیتر به هوس افتادید و تصور کردید که کارت سوخت مجانی به شما می دهند قدری بیشتر مواظب خودتان باشید. چون زود سرتان کلاه می رود.  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 89/11/9:: 12:53 صبح     |     () نظر

1. مریم2. هدی3.بشری4. مبارکه(نور/35)5. طیبه(نور/61)6. حدیث(ذاریات/24)7. کوثر(کوثر/1)8. آمنه(نحل/112)9. مستبشره10.ناضره


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 89/10/12:: 4:24 عصر     |     () نظر
سایت گوگل بخشی دارد که در آن می توان آمار جستوجوی یک واژه در اینترنت را مشاهده کرد. همان طور که می بینید کروبی حتی در اینترنت هم چندان هوادار ندارد و کسی حاضر نیست حتی در فضای مجازی به دنبال او و اخبارش باشد.
xxx

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 89/8/13:: 4:52 عصر     |     () نظر

سایتهای ضد انقلاب این مقاله را چند روز پیش از گنجی بر روی سایتهای خود قرار دادند. من هر چند با برخی از مطالب این نوشتار مخالفم و کاملاً تقلب در اتخابات را رد می کنم اما به هر حال این مقاله نکات جالبی دارد و نشان می دهد که خود سرکردگان خارجی فتنه سبز به این نتیجه رسیده اند که با آن ادعاهای دروغین دیگر نمی توانند به حیات خود ادامه بدهند و اینک مقاله

1- طرح مساله: اختلاف نظر میان سبزها امری طبیعی است. مگر سبزها آدم نیستند؟ مگر اختلاف نظر میان انسان‌ها(دگر اندیشی) جزیی از آدمیت آدمیان نیست؟ پس چرا نگران سخن گفتن از اختلافات نظری/عملی هستیم؟ آیا اگر میان چهره‌های شاخص جنبش اختلاف نظر وجود داشته باشد و تحلیل گران پیرامون این اختلافات واقعی سخن بگویند، جنبش اسیب خواهد دید؟ آیا تحلیلی که اگاهانه چشم بر واقعیات ببندد،به رویکردی ایدئولوژیک تبدیل نخواهد شد؟ آیا استراتژی که واقعیات را نادیده بگیرد،استراتژی کارایی خواهدبود؟ محل نزاع کجاست؟ آیا اختلاف نظر و تفاوت عمل بین سبزها وجود ندارد؟ یا اختلاف نظر و عمل وجود دارد و نباید درباره ی ان حرف زد؟ مثلا به این دلیل که رژیم و نیروهایش از ان سوء استفاده می‌کنند؟یا باعث اختلاف بیشتر میان سبزها می‌شود؟

اگر اختلافی وجود ندارد، نباید تحلیل را بر اختلافاتی که وجود ندارد متکی ساخت. اما اگر اختلاف وجود داشت، تحلیل گر سیاسی چه وظیفه ای دارد؟
روشنفکر قلمرو عمومی‌چه باید کند؟ رهبری جنبش چه اقدامی‌باید صورت دهد؟ روشن است که این سه گروه در یک جایگاه قرار ندارند و طبعا وظایف واحدی هم ندارند. سخنان بیان
شده در «سبز بودن چه معنایی دارد» و دیگر مقالات، از موضع «تحلیل‌گر سیاسی» و «روشنفکر قلمرو عمومی» ایراد گردیده‌اند، نه از موضع «رهبری سیاسی».  نویسنده هیچگاه رهبر سیاسی نبوده تا از ان موضع بخواهد یا بتواند سخن بگوید.  رهبری سیاسی سبز‌ها با موسوی/کروبی است و رهبری سیاسی اصلاح طلبان با سید محمد خاتمی‌است.  اگر سخن گفتن از موضوعی برای رهبری سیاسی به مصلحت نباشد، سخن گفتن از همان موضوع از سوی روشنفکر قلمرو عمومی‌و تحلیل گر سیاسی ممنوع نمی‌شود. تحلیلگر به دنبال تحلیلی مطابق با واقع و تقرب به حقیقت است.  شاید تحلیل او نادرست باشد،اما کار او رهبری
سیاسی و از موضع رهبری سخن گفتن نیست. رهبری سیاسی مصالح/مقتضیاتی دارد که لزوما باحقیقت طلبی یکسان و سازگار نیست.

با توجه به این تمایز مهم، از موضع یک «تحلیل‌گر سیاسی» و «روشنفکر قلمرو عمومی» به بررسی این پرسش می‌پردازیم:انتخابات ریاست جمهوری 22
خرداد 88 چه جایگاهی در جنبش سبز دارد؟ به تعبیر دیگر، سبز بودن چه ارتباطی با
نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری دارد؟ آیا سبز بودن محصول تصور/تصدیق خاصی از نتیجه ی انتخابات 22 خرداد 88 است؟

2- پیروزی موسوی در انتخابات ریاست جمهوری: مدعای «سبز بودن چه معنایی دارد؟» این بود که جنبش سبز و سبز بودن را نمی‌توان به مدعای
«پیروزی موسوی در انتخابات» فروکاست یا هویت سبز را بر این اساس برساخت. ان نوشتار مدعای «تقلب در انتخابات» را مدعایی قابل دفاع و متکی بر شواهد و قرائن به شمار می‌اورد، اما مدعای «پیروزی موسوی در انتخابات» ریاست جمهوری 22خرداد 88 را مدعایی بلادلیل دانسته و می‌داند که سبزها هچ نیازی به ان ندارند. در طیف سبزها، سه مدعای متفاوت درباره ی نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 بیان کرده اند:

الف- عدم تقلب در انتخابات ریاست جمهوری.

ب- تقلب در انتخابات ریاست جمهوری. انتخابات به احتمال زیاد به دور دوم می‌رفت. این رایی است که «سبز بودن چه معنایی دارد» از ان دفاع
می‌کرد و می‌کند.

ج- پیروزی موسوی در انتخابات ریاست جمهوری.

مدعای «سبز بودن چه معنایی دارد» این بود که هیچ یک از این سه مدعا هویت سبزها را نمی‌سازد. می‌توان سبز بود و به هر یک از این سه مدعا باور داشت. اما دوستان دیگری وجود دارند که به گونه ی دیگری می‌اندیشند.  به نظر
انان: «جنبش سبز، درپاسخ به یک تقلب بزرگ. . . پدید امد. . .این که میرحسین موسوی در 22 خرداد بسیار بیش از احمدی نژاد رای داشته و حکومت ارای وی را به حساب احمدی نژاد گذاشته مهمترین بخش از ادعانامه ی جنبش سبز دربرابر
حکومتی است که 16 ماه است پاسخ این ادعا را با کشتار و خونریزی و زندان و شکنجه و  دروغ داده است. . . موسوی در ساعات پآیانی رای گیری خود را برنده ی قطعی انتخابات اعلام کرد»

این مدعا،اولا: جنبش سبز را محصول تقلب در انتخابات به شمار می‌اورد(تحویل جنبش به یک واقعه ی خاص).  ثانیا:موسوی را برنده ی انتخابات معرفی می‌کند. ثالثا:نقشی محوری برای این پیروزی در جنبش سبز قائل است به طوری ان را «مهم‌ترین بخش ادعانامه‌ی جنبش سبز» معرفی می‌کند...

1-3- مصطفی تاج زاده- معاون سیاسی وزارت کشور دوران خاتمی‌و از اعضای برجسته ی جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی- در فیلمی‌که بازجوها از گفت و گوهای وی با صفایی فراهانی و رمضان زاده تهیه کرده
اند،خطاب به آن دو گفته است: «برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم، می‌دونم که
تقلب نشده.  ممکنه یکی دو میلیون عقب جلو بشه ولی ما نتیجه ی انتخابات رو باختیم.حالا به جای 25 میلیون و 14میلیون، شده باشه 24 میلیون و 15 میلیون مثلا.  ما
انتخابات رو باختیم»...

... متن تاج زاده درباره ی "کودتای مخملی" را به دقت بخوانید.در بخشی از آن آمده است:«صرف نظر از این‌که در این انتخابات میزان تخلف و تقلب چقدر بود، به باور من ارایش حزب پادگانی در انتخابات سال 88 برای تخلف و تقلب گسترده بود.»

2-3- عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت خاتمی‌و قائم مقام جبهه ی مشارکت،نیز تقلب در انتخابات را انکار کرده است.  وی گفته است: «قبل از انتخابات هم گفتم هر وقت مشارکت مردم به حداکثر برسد تقلب در انتخابات غیرممکن است  و مشارکت در این دوره نیز بسیار بالا بود.»

3-3- سخنان بهزاد نبوی در کیفر خواست هم قابل توجه است.همه می‌دانند که نبوی فردی بسیار شجاع است.  به مرخصی هم امد و تاکنون مدعای بیان شده ی از سوی خود را تکذیب نکرده است. در کیفرخواست به نقل از او آمده است:« ما هیچ سندی دال بر وجود تقلب نداشته ایم وب اید به رای شورای نگهبان التزام داشته باشیم. .
.[اما] من[با اعلام این موضوع] به اقای موسوی خیانت نمی‌کنم.

4-3- تا حدی که من اطلاع دارم و تعقیب کرده ام،خاتمی‌تاکنون از تقلب در انتخابات سخن نگفته است...خاتمی‌در این دوران به «جنایات» و «فجایع» اعتراض کرد،زندانیان سیاسی را بی گناه دانست و خواهان ازادی سریع آن‌ها شد، اما از تقلب سخن نگفت. چرا؟ اگر پیروزی موسوی «مهمترین بخش از ادعانامه ی جنبش سبز» است، خاتمی‌که حتی حاضر به تایید وقوع تقلب در انتخابات نیست، چه نسبتی با سبزها دارد؟

4- در روزهای اول پس از برگزاری انتخابات نمایندگان کاندیداها با [آقای] خامنه ای دیدار کردند.  در این دیدار انان مستندات خود را
درباره ی انتخابات به اطلاع رهبری رساندند.  منتجب نیا، نجفی،خباز، خانم کروبی و
الویری به نمایندگی از سوی کروبی و دکتر محمد رضا بهشتی از سوی میر حسین موسوی در جلسه شرکت داشتند.  مرتضی الویری بعدها گزارشی از این جلسه ارائه کرد...
نماینده ی موسوی هیچ دلیلی مبنی بر وقوع تقلب در انتخابات ارائه نمی‌کند، چه رسد به پیروزی موسوی. فقط به مسایل مطرح شده از سوی احمدی نژاد در مناظره‌های تلویزیونی اعتراض می‌کند.

... نماینده ی احمدی نژاد گزارش بیشتری از سخنان بهشتی ارائه کرده است... سخنان بهشتی دلیل بر وقوع تقلب در انتخابات نیست، چه رسد به دلیل پیروزی موسوی بر احمدی نژاد.  

... اما در باب دلایل ارائه شده ی از سوی الویری چه می‌توان گفت؟ دلیل اول و دوم الویری ربطی به تقلب در انتخابات ندارد. موضوع مهم، دلیل سوم است که شواهد و مستندات آن در این گزارش نیامده است. ...

5- گروه تحلیل نظر سنجی‌های سبزها: آقایان عباس عبدی، محسن گودرزی، حسین قاضیان و محمد فاضلی مسئول تحلیل نظر سنجی‌ها از سوی سبزها بودند. نتیجه ی کار آن‌ها همان است که از سوی حسین قاضیان در سخنرانی ونکور بیان شد و در «سبز بودن چه معنایی دارد» درج گردیده است.  تحلیل نظر سنجی‌های آن‌ها هیچ دلیلی دال بر پیروزی میر حسین موسوی ندارد.  این گروه وقوع تقلب در انتخابات را
تایید می‌کند،نه پیروزی موسوی در انتخابات را.  بر مبنای تحلیل آن‌ها از نظرسنجی‌ها، در سراسر کشور، محمود احمدی نژاد با اندکی رای از موسوی پیش بود، اما در تهران موسوی از احمدی نژاد جلو افتاد. نتایج تحلیل‌های این گروه از دو جهت اهمیت دارد.  اولا: اینها متخصص نظر سنجی هستند.  نتایج به دست امده از نظر سنجی‌های آن‌ها در انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 76 و 80 بهترین تایید عملکرد انان است.ثانیا: این کار را رسما برای ستاد اقای موسوی و اقای کروبی انجام
می‌دادند.

عباس عبدی در انتخابات ریاست جمهوری مشاور ارشد مهدی کروبی بود و در تعیین برنامه‌ها و طرح‌های وی نقش موثری داشت. وی بعدها دو نوع تقلب را از یکدیگر متمایز ساخت: تقلب ناموثر، تقلب تاثیرگذار.  عبدی ضمن پذیرش وقوع تقلب در انتخابات، به گونه ای حرف می‌زند که گویی تقلب صورت گرفته ی در انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار نبوده است...

... حسین قاضیان قبل از میزگرد ونکور، در مصاحبه ی 21/2/1389 به طور مبسوط در این زمینه سخن گفت که نتایج تحلیل نظر سنجی‌ها چه بود و رژیم در این خصوص چه کرد؟ شاید بتوان مدعی شد که نظر ابراز شده از سوی قاضیان، نظر عبدی هم باشد...

... میر حسین موسوی در نامه ی 30/3/88 به شورا نگهبان،دلایل خود را درباره ی تقلب در انتخابات بیان می‌کند. موسوی در این نامه از
«تخلفات»، «خلاف کاری‌ها» و «وارونه نشان دادن نتیجه ی» انتخابات سخن گفته است، اما نه از پیروزی خود.  موسوی در پآیان گفته است که این تخلفات «موجبات ابطال انتخابات در سراسر کشور می‌باشد.» موضع موسوی ابطال انتخابات بود، نه سخن گفتن از پیروزی خود...

... اری موسوی در روز انتخابات خود را برنده ی انتخابات اعلام کرد.  شاید شور و شوقی که در مردم تهران می‌دید،چنان واکنشی را برانگیخت.شاید این سخن به قصد تاثیر گذاری بر مردمی‌که در حال رای دادن بودند، بیان شد.
شاید گرفتار «فریب عده‌ی کثیر» خودشان شد.  اما دیگر هیچ گاه از پیروزی در انتخابات حرف نزد.از ان مهمتر، هیچ گاه آن را «مهم‌ترین بخش ادعانامه‌ی جنبش سبز» قلمداد نکرد.

... مدعای مهدی کروبی هم تقلب در انتخابات بود، نه پیروزی میر حسین موسوی در انتخابات. [حکومت] برای تحقیر همه‌ی روشنفکران و زندانیان سیاسی حامی کروبی و نشان دادن این که آن‌ها هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند، آرای کروبی را کمتر از آرای باطله اعلام کرد. آنان که موسوی را برنده ی انتخابات اعلام
می‌کنند- یعنی مدعی هستند که موسوی حداقل 20 میلیون رای کسب کرده است- خوب است
میزان آرای کروبی را هم معین سازند.  هر چه میزان ارای کروبی را بالا بریم،از میزان
ارای مورد نیاز موسوی برای پیروزی (حداقل بیست میلیون رای) کاسته خواهد شد.  آیا کروبی چیزی بین پنج تا ده میلیون رای نیاورده بود؟ نمی‌دانم. اما می‌دانم که باید
نسبتی بین آرای موسوی/کروبی/احمدی نژاد برقرار باشد که مجال پیروزی در انتخابات را به موسوی نمی‌داد.  به احتمال زیاد، مجموع آرای موسوی/کروبی بیش از ارای احمدی نژاد بوده است،اما این مدعا کجا و مدعای اخذ حداقل 20 میلیون رای توسط موسوی کجا؟ از اثبات تقلب در انتخابات، نمی‌توان بیست میلیون رای برای موسوی را استنتاج
کرد...

مقدمه ی اول: موسوی، کروبی، رضایی و احمدی نژاد کاندیداهای ریاست جمهوری بودند. چهل میلیون تن در انتخابات شرکت کرده و به اینها رای دادند.

مقدمه ی دوم: در انتخابات تقلب وسیعی صورت گرفت(فرض را
بر این می‌گذاریم که این مقدمه اثبات شده است).

نتیجه: موسوی بیست میلیون رای اورد و رئیس جمهور منتخب
مردم است.

این نتیجه گیری، عقیم است.

... مجمع روحانیون مبارز در اولین واکنش به نتیجه ی انتخابات، طی بیانیه ای اعلام کرد که شاهد: «اعمال نوعی مهندسی آرا گسترده در این دوره [بوده]است»، به همین دلیل خواستار ابطال و تجدید آن شد.  پس از انتشار سخنان سردار مشفق، مجمع روحانیون مبارز طی بیانیه ی مورخ 25/6/89، با استناد به سخنان وی،از «مهندسی انتخابات» سخن گفت، اما سخنی از «تقلب در انتخابات» نیست. «تقلب در
انتخابات» می‌تواند بخشی از «مهندسی انتخابات» باشد و می‌تواند نباشد...

....  مجمع مدرسین و محققین حوزه ی علمیه ی قم ... در اولین بیانیه ی خود نوشت: «نگران تخلفات بهت‌آور  و مهندسی گسترده آرا در این دوره هستیم. . . راهکار منطقی و قانونی برای بررسی تخلفات ایجاد شود و با تشکیل هیات حقیقت یاب قاطع و بی طرف و با حضور نمایندگان کاندیداها، نتیجه یافته‌های خود را به ملت و رهبری اطلاع دهند.»

منبع: سایت خودنویس


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 89/8/6:: 1:26 عصر     |     () نظر
این مطلب را برای رسا  نوشتم

اعلام کرده بودند که مراسم ساعت چهار ونیم شروع می­شود. چون چشمم ترسیده بود و می ترسیدم جا نباشد
زود رفتم. ساعت 05/3 دم در فیضیه بودم؛ از سمت میدان آستانه.

دور و بر ورودی فیضیه چند نفری بودند اما خیلی­ها کارت نداشتند. رفتم داخل صف ایستادم حدود 6 نفر
جلویم ایستاده بودند. هنوز در را باز نکرده بودند. می­گفتند هنوز محل ملاقات آماده
نیست.

تحمل نگاه­های حسرت­آمیز افرادی را که کارت نداشتند بر دوشم سنگینی می­کرد. خدا خدا می­کردم زودتر از این
وضعیت نجات پیدا کنم.

طلبه­ ها نمی توانستند بیکار بمانند. باب یک بحث باز شد که آیا در این صف ایستادن ثواب دارد. یکی گفت: همانطور که نماز رکن دین است و
انتظار برای نماز ثواب دارد انتظار برای دیدن ولی فقیه هم ثواب دارد چون ولایت
اعظم ارکان است. دیگری می گفت از باب تکریم سادات هم ثواب دارد. سومی هم گفت: این
یکی از مصادیق تعظیم شعائر الله است. کلی ثواب کردیم.

نزدیکی­های ساعت 4 بود اما هنوز در را باز نکرده بودند. آقای جعفرالهادی را دیدم که عصا زنان دارند
می­آیند و می­خواهند بروند در انتهای صف بایستند. یکی از پاسدارها که اتفاقاً آقای
جعفرالهادی را هم نمی­شناخت به سرهنگی که مسوولشان بود اگر اشکالی ندارد این
پیرمرد را به داخل بفرستیم تا در صف نایستد. او هم موافقت کرد و آقای جعفرالهادی
وارد شدند.فهمیدم خیلی از حرف­هایی
که درباره محافظان می­زنند درست نیست.

بالاخره در باز شد. وقتی وارد زیرزمین فیضیه شدم ساعت 15/4 را نشان می­داد. بچه­های صدا و سیما هنوز
مشغول تنظیم دوربینها و نورافکن­ها بودند. یکی هم داشت بلندگوها را امتحان می­کرد.

ساعت 30/4 بود ولی
گویا قرار نبود در آن ساعت که زمان شروع جلسه اعلام شده بود اتفاقی بیفتد. یکی از
اساتید برخاست و از قفسه قران و مفاتیح آورد و بین حاضران توزیع کرد. گفت بیکار
نباشید. بعدش هم رفت و کلی مهر آورد و بین همه پخش کرد.

ساعت 05/5 از پشت پرده صدای قاشق وچنگال ها می­آمد. داشتند سفره را آماده می­کردند.

نزدیک نماز بود و قرار بود نماز به جماعت خوانده شود. بین قسمت جلوی جایگاه و قسمتی که نشسته بودیم
به انداز? حدوداً سی سانت فاصله بود که با دو ردیف لوله های داربست ایجاد شده بود.
برخی در امکان اتصال تردید کردند و از مسوول حفاظت خواستند اجازه دهند یک ردیف از
این لوله­ها برداشته شود. قبول نکرد. گفت در انتهای صف فضا باز است و از همان جا
امکان اتصال هست. خلاصه نمازرا خواندیم. اگر باطل بود بر گردن حفاظت.

نماز که تمام شد جمعیت فشرده نشست و چند طلبه شروع کردند به خواندن اشعار. یکی هم دشتی خواند. طلبه­ای
با ذوق با صدای خوب شروع کرد به خواند طلع البدر علینا... همه با او این اشعار را
تکرار کردند.

حدوداً سی نفر از خانم­ها هم برای مراسم آمده بودند که سه نفر از آنان از لابلای جمعیت مردان گذر
کردند و خود را به قسمت جلوی جایگاه رساندند. آنان را روی صندلی نشاندند. چند
دقیقه بعد یک نفر آمد و آنان را بلند کرد و به جای آنان سه نفر از آقایان را
نشاند. آن سه نفر خانم هم همانجا در گوشه­ای نشستند.

تعدای از اعضای جامعه مدرسین در جلسه حاضر بودند. نمایندگان قم آقایان لاریجانی، آشتیانی و بنایی
هم حضور داشتند. حضور سرلشکر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در جلسه استید
و فضلا و نخبگان حوزه برایم جالب بود.

یک ربع به هفت آقا آمدند. همه برخاستند و ابراز احساسات. اشک بر گونه­ها جاری شد.

پس از تلاوت قران، آقای محدثی به عنوان مجری پشت تریبون رفت و از آقا برای اجرا اجازه خواست. آقا هم
با تبسمی اجازه دادند. آقای محدثی هم با همان نثر زیبایش اجرا را شروع کرد:"
به نام خدایی که تا در محضرش میرزا کوچک نباشیم، آقا بزرگ نمی
شویم."

آقای محدثی اعلام کرد که قرار است 12 نفر از اساتید سخن بگویند. انگار تا آقا صحبت کنند هنوز کلی
راه است. بعد هم گفت برای اینکه شائبه­ای پیش نیاید افراد بر طبق حروف الفبا به
جایگاه می­آیند. نفر اول آقای خسروپناه.

آقای شب زنده دار پشت
تریبون قرار گرفت تا از اخلاق و معنویت در حوزه سخن بگوید. پدرشان هم در جلسه
بودند. در آغاز صحبت هم از رهبر کسب اجازه کرد و هم از پدرش.

همین که آقای صادقی بعد از اینکه 6-7 دقیقه صحبت کرد، گفت برای ترویج اطلاع رسانی در حوزه 14 پیشنهاد
دارد، همهمه از گوشه کنار مجلس شنیده شد.

آقای زیبایی نژاد از آفات آموزش مجازی گفت و آقای صادقی آن را پیشنهاد داد. حال کدام خوب است و حوزه
باید چه کند خدا می­داند.

یک ساعت از شروع جلسه گذشته بود وفقط 5 نفر صحبت کرده بودند. با این که قرار بود هرکدام 7 دقیقه
سخن بگویند.

مجری از آقا خواست تا اجازه بدهند که دیگر بقیه افراد صحبت نکنند. حضار هم با صلوات این خواسته را
تأیید کردند. آقا با لبخندی گفتند با عرض معذرت از جمع من موافق نیستم و تازه وقت
هم زیاد است و تا صبح خیلی وقته.

صدای احسنت احسنت جمعیت بلند شد وقتی آقای فیاضی گفت: من به امام زمان تبریک می­گویم بخاطر وجود
چنین نائبی.

ساعت نه بود و دو ساعت از آغاز برنامه گذشته بود اما هنوز سه نفر صحبت نکرده بودند. باز مجری از آقا
خواست تا ایشان صحبت کنند که آقا قبول نکردند.

ساعت  9/20 آخرین
نفر پشت تریبون رفت.

صحبت­ها بالاخره تمام شد؛ ساعت:40/9. واقعاً آقا چه حوصله­ای دارند.

مجری از آقا خواست ایشان سخن بگویند که یکی از طلبه­ها از بین جمعیت برخاست و او بعد از کسب اجازه از آقا، از مشکلات
معیشتی طلاب گفت و از اینکه خیلی طلبه­های سطح بخاطر مشکلات مالی بر سر درس حاضر
نمی شوند و اینکه بسیاری از طلبه­های مستعد بخاطر همین مشکلات ناگزیر شدند از قم
بروند.

آقا صحبت­های خود را آغاز کردند. و این شب را یکی از بهترین شب­های عمر خود دانستند؛ شب حضور در جمع
اساتید و فضلا و نخبگان حوزه.

آقا گفتند وقتی آقای خسرو پناه صحبت کردند زیر نوشته ایشان نوشتم «آفرین» بعد که آقای زیبایی نژاد
صحبت کردند زیر نوشته ایشان هم نوشتم«آفرین»
. بعد دیدم
باید برای همه صحبت ها آفرین بنویسم یک آفرین نوشتم و بعد برای همه فلش زدم. همه
خندیدند.

حوزه علمیه یعنی این که کام حوزه را با علم برداشتند یعنی حوزه علم محور است و این لوازمی دارد.
این بخشی از صحبتهای آقا بود.

حرف آخر آقا دشمن
شناسی بود.

صحبت­ها 05/11 تمام شد.

آقا هم سر سفره آمدند و نشستند. طلبه­ها می خواستند نزدیکشان بروند که محافظان اجازه نمی­دادند.

دیر وقت بود و باید به شهرک مهدیه می­رفتم. وقتی از پله­های زیرزمین فیضیه بالا می­آمدم هنوز آقا
بودند و طلبه­ ها چشمانشان متوجه آفتاب فیضیه در آن آخرشبی بود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 89/8/4:: 2:38 عصر     |     () نظر

این مطلب را برای رسا  نوشتم

نقدی بر مقاله فاضل میبدی

شکوه حاکم و عزت مؤمن

امام صادق علیه السلام روزی در مجلسی از گروهی یاد
کردند و ویژگی های برجست? آنان را بر شمردند و در بخشی از صحبت خود در مورد
ویژگی های آنان می فرمایند: اذا رأوا منا واحدا لحسوه و اجتمعوا الیه و
اخذوا من أثره من الارض یتبرکون به؛ آنان کسانی هستند که وقتی یکی از ما را
می بینند او را می لیسند (واژه لحس در زبان عربی به معنای لیسیدن است و
کنایه از شدت نزدیکی است.) و در نزدش جمع می شوند و خاک زیر پایش را به
عنوان تبرک بر می گیرند.(بحار، ج27، ص41)
امام صادق علیه السلام در
مجلسی دیگر از یاران امام زمان علیه السلام یاد می کنند و در بخشی از صحبت
خود می فرمایند: یتمسحون بسرج الامام یطلبون بذلک البرکه؛ وقتی امام سوار
بر مرکب است زین اسب امام را مسح می کشند و با این کار به دنبال کسب برکت
هستند (بحار الانوار، ج52، ص 307)
شاید ذکر این دو روایت در ابتدای
بحث اندکی عجیب به نظر برسد اما مطالبی که از قول آقای فاضل میبدی نقل شده
است مرا بر آن داشت تا چند نکته ای را متذکر شوم:
1. در متن ایشان
که پس از استقبال باشکوه مردم قم منتشر شده آمده است:«روزی حضرت علی(ع)
سوار بر مرکب در حرکت بود؛ یکی از یاران در حالی که پیاده بود امام را
همراهی می کرد حضرت چون کسی را در رکاب خود دید فرمود برگرد چرا که رفتن
مثل تو با مثل من، فتنه برای حاکم و ذلت برای مؤمن است»
همان طور که
احتمالاً خود ایشان هم می دانند رفتارها، ممکن است در شرایطی خوب و در
شرایط دیگر بد باشد. آری به باور برخی از فیلسوفان در میان تمام عناوین
اخلاقی تنها دو عنوان عدل و ظلم است که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کند و
همواره عدل خوب است و ظلم بد است و قبیح و هر عملی اگر تحت عنوان ظلم قرار
بگیرد بد است و اگر تحت عنوان عدل واقع شود خوب است. و رفتارها بستگی به
شرایط خاص تحققش گاهی ممکن است خوب اباشد و عدل و گاهی ممکن است بد باشد و
ظلم. نمونه روشن ان دروغ است. همه می دانند که دروغ بد است اما اگر در
میدان جنگ باشی و دشمن بر تو دست یابد و تو حاوی اطلاعاتی باشی گرانبها که
افشای آن می تواند جان سپاه سلام را به خطر بیندازد آیا در آنجا نیز دروغ
گفتن بد است یا این که از هر خوبی بهتر است؟حتی اگر قرار باشد آقای فاضل
میبدی به این سوال پاسخ دهد مسلماً خواهد گفت که در اینجا گفتن دروغ نه
تنها جایز بلکه واجب و لازم است.

با توجه به این نکته حال می رسیم
سراغ این روایتی که ایشان نقل کرده اند. امیرالمومنین در بیان تعلیل، می
فرمایند: این کار فتنه برای حاکم است. ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه در
توضیح این فراز می گوید: این کار بدین دلیل فتنه است که باعث می شود حاکم
خودپسند شود(شرح نهج البلاغه، ج19، ص 234) آیا این تعلیل حداقل در مورد خود
امیر المونین صادق است؟ بی تردید نه چرا که امیر المومنین علیه السلام
معصوم است و از این امور پاک و منزه. پس می توان نتیجه گرفت که این رفتار
همیشه باعث فتنه نمی شود چراکه اگر همیشه باعث فتنه می شد باید در مورد
امیر المومنین نیز صادق باشد و چون نمی توان در مورد امیر المومنین چنین
حرفی را زد پس می توان نتیجه گرفت که این مطلب یک حکم کلی و همیشگی نیست و
تابع شرایط است. به عبارت دیگر می¬تواند در مواردی آن آثار را به همراه
داشته باشد و می تواند در مواردی این اتفاق رخ بدهد و چنین وضعی پیش نیاید.
 در
مراسم استقبال از مقام معظم رهبری هیچ کس احساس نکرد که ذلیل است و هیچ
کسی هم احساس نکرد که دیگران او را به چشم ذلیل می نگرند. ممکن است کسی
بگوید من آن همه شرکت کننده را ذلیل می بینم. سخنش را می شنویم و به او می
گوییم زودتر به چشم پزشک مراجعه کن قبل از این که کاملاً چشمت از کار بیفتد
و نابینا شوی.
2.همان طورکه در آغاز بحث خواندید امام صادق علیه
السلام از کسانی یاد می کند که وقتی امام را می بینند لحسوه ... و خاک پایش
را بر می دارند و یا امام صادق در وصف یاران امام زمان می فرماید که آنان
دست بر زین مرکب امام می کشند برای تبرک. اگر قرار باشد راه رفتن در کنار
مرکب فتنه و مذلت باشد آیا برداشتن خاک پا برای تبرک و دست کشیدن بر زین
این چنین نیست؟ بی تردید اگر چنین بود امام آن را به عنوان ویژگی مثبت آن
افراد نقل نمی کردند و بلکه آنان را برای این کارشان مذمت می کردند.
امام
صادق علیه السلام نه تنها مذمت و نکوهش نکردند بلکه آن را به عنوان یک
ویژگی مثبت ذکر کردند تا ما شیعیان از روایات برداشت درستی داشته باشیم و
از کشیدن دست بر ماشین حامل نایب امام زمان شرم نکنیم و از این که به
استقبالش می رویم و در پی خودروی او می دویم احساس شرم نکنیم. نمی خواهم
نایب امام زمان را با خود امام زمان مقایسه کنم و غلو نمایم. می خواهم
بگویم باید روایات را در کنار هم دید تا بتوان از روایات به برداشت درستی
رسید.
3. من اصراری ندارم که آقای فاضل میبدی حرف من را بپذیرند اما
بر این خواسته خود پا می فشارم که اگر ایشان واقعاً با شخص کار ندارند و
از استقبال مردم و سر سپردگی آنان به ولایت خشم ندارند و تنها از این
ناراحتند که به فرمایش امیر المومنین عمل نمی شود، باید در مقاله ای دیگر
امام راحل و مردمی را که در 12 بهمن 1357 به استقبال ایشان رفتند مخاطب خود
قرار دهند و آنان را هم امام و هم مردم را به خاطر استقبال مورد مواخذه
قرار دهند. باید آقای خاتمی را مورد مواخذه قرار دهند از این که چرا هشت
سال مردم به استقبالش رفتند و دم بر نیاورد. اگر ایشان چنین کاری نماید
باورم می شود که ایشان واقعاً دغدغه سیره امیر المومنی را ندارند و الا فلا
یلومن الا نفسه!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدرضا فلاح 89/7/30:: 11:16 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >